گردش بعداز13
سلام هفته بعداز13 باعمه سمیه وباباجون کمال رفتیم سعادت ابادتوی باغهای اطرافش که اونجابابهزادومحمد کلی بازی کردیم وکلی هم از بهزاد کتک خوردم از صبح رفتیم وظهراونجابودیم بامحمدرفتیم روی درخت که عکس بگیریم ولی من ازترس داشتم سکته میکردم . بهزاد داره میگه ای نفسکش که بیاد منو بزنه بخاطراینکه بابام میخواست بره سرکار زود حرکت کردیم که بیاییم ولی باباجون وعمه سمیه میخواستن برن یه جای دیگه که منم شدم همراه اونها ولی نیمه راه مامانم اومدومنوباگریه برد که بریم خونه منم توی راه خواب رفتم راستی هفته اینده باباباجون کمال وعزیزوعمه ها وباباجون سیدداودومامان جون بابابامومامانم اگه خدابخوادداریم...
نویسنده :
عمه ومامانی
13:47