سال نو
سلام
دوستای عزیزم تولده عیدشما مبارک
امسال موقع سال تحویل بابام خونه بود ظهرمامانم اومدسفره هفت سین کوچکی برای من چیدمنم گفتم باید بزرگ بچینی اومدویه سفره بزرگ دیگه برام چید منم همون موقع بالباس خونه کنارشون عکس گرفتم
درضمن روز اول فروردین تولد باباشهابم هست مامانم براش یه کیک درست کردهمراه سال تحویل براش جشن گرفتیم بعدازسال تحویل رفتیم خونه باباجون کمال کیک بابام روهم بردیم اونجا بریدیم همه دست زدن منم رقصیدم بهش کادودادیم جای بهزادوعمه سمیه هم خیلی خالی بوداخه رفته بودن کیش
روزاول عیدرفتیم چندجا عیددیدنی دیگه خیلی خسته شده بودم اخه فرداش
هم شنبه سال بود میخواستیم بریم گردش.
روزشنبه باباباشهاب ومامانم وعزیزوباباجون کمال وعمه وخونواده عموشجاع
رفتیم دولت ابادبازم جای عمه سمیه خالی بوداونجااینازدخترعمه بابام بود یکی
دوسال ازمن بزرگتره کلی بازی کردم راستی یه سر باعمه ومحمدباباباومامانش
رفتیم کرون خونه باباجون سیدداودبرای تبریک عیدبعددوباره برگشتیم دولت
ابادباایناز دوباره کلی بازی کردیم وخوش گذروندیم ولی هوا خیلی سردبود.
تاامروزکلی جاهابرای دیدن رفتیم وعیدی گرفتم