فاطمه زهرافاطمه زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره
فریمافریما، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

فاطمه زهرا وفریماقلب بابایی

جلسه قران

امروز خونه عزیزجون جلسه قران بود منم چادر خوشکل پوشیدم رفتم  کنارشون نشستم گوش دادم ببینم چی میخونن تا یاد بگیرم بعد منم قرآن خوندم   بعدشم آش خوشمزه ای که درست کردن خوردم  اینم منو وبهزادلباس مثل هم پوشیدیم کنار هم  عکس گرفتیم من بهزادو گرفتم تا فرار نکنه     ...
25 مهر 1391

شیراز

سلام  ما داریم میریم مسافرت شیراز اینجا امامزاده اسماعیل تو جاده شیراز بود رفتیم زیارت   من با مامان وبابام ومامان جون وباباجون سیدداودباعم  رفتیم شیراز جاتون خالی خیلی خوب بود اونجا خونه یکی ازذوستای باباجون رفتیم ازهمه جاهای شیرازدیدن کردیم : شاه چراغ -حافظیه-سعدی-باغ ارم-باغ دلگشا-تخت جمشید-بازارهاو...  من وبابا شهاب لپامونو چسبوندیم بهم عکس خوشکل بگیریم تو حافطیه   ولی من خیلی اذیت کردم  مدام میگفتم  بدل(بغل)   تازه یه کفش خریدم که باهاش خوردم زمین بینی ولبم زخم شدچون به حرف مامان وعمه گوش نکردم مامان جون وباباجون هم برام یه کاپشن خ...
25 مهر 1391

تولدعمه

                       تولدعمه بودازصبح زودبامامان ساره رفتیم خونه باباجون کمال کمک       بریم میز خوشکلی برای عمه چیدیم        من همش مرقصیدم خسته هم میشدم گریه میکردم میگفتم مامان خوابم میاد عصرمهمانهایکی یکی آمدندخیلی خوب بودخوش گذشت   من بابهزادکوچولوومحمدمهدی کنارعمه عکس میگرفتیم   مرقصیدیم مواظب بهزادبودم که دست توکیک نکنه   عمه کیک بریدماهم دست زدیم عمه صدساله شی اخه من عمه رو خیلی ذوست دارم اینم عکس ...
7 مهر 1391

تولد بهزاد

سلام اخ جون تولد تولدبهزادکوچولوبودرفتیم خونه عمه کناربهزادعکس گرفتم برای بهزادرقصیدم      لباس صورتی خوشکل پوشیدم منم بابقیه بچه ها کنار بهزادی عکس گرفتیم خیلی خوب بودخوش گذشت بهزادکوچولوشیطونی میکردکادوهایش رابرمیداش باهاشون ماشین بازی میکرد اینم من کنار کیک بهزاد     منم دلم نمی خواست شب برم خونمون مامان ساره منوگولم زدبردم خونه  اینم میز عصرانه خوشکل که مامان وعمه درست کردن     ...
25 شهريور 1391

نیمه ماه رمضان

 نازگلم نیمه ماه رمضان باباجون کمال جشن میگیره وهمه رودعوت میکنه که برای امام حسن جشن بگیرن اه بامحمدمهدی وبهزادهم که عکس گرفتی ...
5 شهريور 1391

مشهد

شهریور٩٠بادوست بابایی رفتیم مشهدکه اسم پسرکوچولوشون صدراهست اونجا مدام بغل بودی چون هنوز راه نمیرفتی باشیشه شیرت گولت میزدیم تاتوی کالسکه مینشستی                                                                                    روزی که ازمش...
30 مرداد 1391

پاشکسته

هنوزبه راه نیافتاده بودی که خونه عمو رفته بودی بامحمد مهدی بازی کنی خوردی زمین پات شکست ولی باهمین پای شکسته همه جا رو میگشتی وشیطنت میکردی   پات که خوب شدشب عید بهزاد کوچولو تازه به راه افتاده بودی که توی تالارمدام راه میرفتی وزمین میخوردی شب عید بهزاد تو تالار با محمد مهدی پسرعمو عکس خوشکلی گرفتی   ...
27 مرداد 1391

گل محمدی

  اینامطلبهاییه ازاولی فاطمه زهرابدنیااومده تادوسالگیش ١٢ روزداشتی که خوابوندیمت توی گلهای محمدی که حساسیت نگیری ازبخت بدپشه زدی   یک ماهه بودی ازبس سروصدامیکردی گول زنک بهت دادیم   امان از وقتی گولزنکت ازدهنت در میومد   ...
26 مرداد 1391

اولین مطلب

شروعی دیگر اینبار بر صفحه ای مجازی     فاطمه زهرا تو زیباترین هدیه هستی که خداوند به ما داد تولد یک سالگیت مبارک ...
25 مرداد 1391

عیدنوروز

عیدنوروز همراه باتولدباباشهاب که فاطمه زهرا به باباش کادو میده عیدی میگیره روز سیزده بدرفاطمه زهرانشسته وداره سبزه گره میزنه اردیبهشت امسال باعمه جون رفتیم مشهدخیلی خوش گذشت ولی بهزاد مدام تورومیزد ودوبارهم موهاتو کشید بابایی توی الماس شرق تووبهزاد رو بغل کرده بودکه هیچ کدومتون گله نکنید   ببخشیدبچه هاشون جابه جا شدن بهزاد رفته بغل دایی شهاب وفاطمه زهرارفته بغل اقاپرهام شوهر عمه اش   ...
20 ارديبهشت 1391