فاطمه زهرافاطمه زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
فریمافریما، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

فاطمه زهرا وفریماقلب بابایی

بدون عنوان

  سلام   تازگیافریماشیشه شیرشو خودش میگیره دستش پاهاشو نگا گذاشته روی هم ومیخوره      گذاشتمت روی مبل تنها بشینی وبه عشق سیم شارژر گوشی نشستی ووقتی ازدستت گرفتم افتادی وشروع کردی دستت روخوردن   اینجام آبجی فاطمه زهرا گرفتت که جدیداخیلی عاقلترشده وخیلی هم دوست داره   یه نوع فرزند آزاری از طرف بابایی      ...
21 اسفند 1394

عزیزای من

این روزافریما خودشو بیشتر نشون میده بازیگوشی میکنه خلاصه خودشو خیلی عزیز کرده وتوی دل همه جاشده وتازگیامیتونه توی دستش یه چیزی بگیره وقتی خوابه اینقده عزیزومظلومه که دلت میخواد زودبیدارش کنی ولی درعوض فاطمه زهراخیلی بدعنق وحسودشده فکرمیکنه که دیگه کسی بهش توجه نمیکنه دوسش نداریم مدام گریه میکنه حتی لباساشون روهم مثل هم ویک رنگ دوختم یه جورایی مامان دوز ،دخترنازم توهرچی که بزرگتربشی من وباباشهاب عاشقتیم ودوست داریم ...
9 اسفند 1394

چهارماهگی فریما

سلام.             خدایاشکرت دخترام روز به روز دارن بزرگترمیشن.   فریماچهار ماهه شد وفاطمه زهرا پنج سال ونه ماهه نمیدونم روزارو چطورپشت سر میذارم.   فریما جون امروزواکسن۴ماهگیتوزدی ازبهداشت تاخونه یه بندگریه کردی آخه بابایی هم نبود آرومت کنه باعزیزجون رفتم وواکسنت روزدم اینقده دلم برات سوخت که نگوآخه دوتا پاهات بودن بعدم خیلی خون ازپاهات اومد   اینم عکسای پاهات ووقتی که رسیدم خونه قنداقت کردم که پاهاتو تکون ندی دردت بیاد             ...
28 بهمن 1394

خاطرات مادرانه

  سلام   دوستان عزیز ازاینکه تاالان خاطرات دخترای گلم رو دنبال کردین ممنونم وقتی میام وبه وبلاگ نگاه میکنم میگم خدایا شکرت که دوتا گل بهم دادی  وای چه زودگذشت روزی که فاطمه زهرا دنیا اومدپیش خودم میگفتم آیابزرگ‌ میشه آیاباهام حرف میزنه،میشینه،راه میره و..... ولی الان میبینم که چه زود بزرگ شد ویه دختر کوچولو دیگه جابگزینش شد .دیگه حرفای فاطمه زهرارو به فریما نمیزنم آخه میدونم که با یه چشم بهم زدن بزرگ میشه الان میگم خدایا کمکم کن تا خوب بزرگ شن درست تربیتشون کنم فریما جان سه ماهگیت مبارک گلم چه زود داری بزرگ میشی وقتی برامون میخندی کلی منو بابایی وآبجی ذوق مکنیم اینقدر بامزه میخندی که نگو   فاطمه زه...
27 دی 1394

شب یلدا

      سلام امسال هم مثل هرسال شب یلدا خونه باباجون کمال بودیم که عمه هاهم بودن بابهزاد بازی کردم ولی باباشهاب نبود سرکاربود درعوض امسال اولین سالی بودکه آبحی فریما بود امیدوارم عمرش مثل شب یلداطولانی باشه وبرای هم خواهرای خوبی باشیم ممنونم خداجون که بهم یه خواهردادی،اینم عکسامون   ...
1 دی 1394

دوماهگی فریما

آبجی جونم دوماهگیت مبارک این روزا مامانی رو خیلی اذیت کردی مدام دل دردی وگریه میکنی منم هرچی میام باهات بازی کنم انگار نه انگار ولی خیلی دوست دارم درکل عزیز دل ابجی هستی وقتی حالت خوبه میخندی ولی اگه خوب نباشی خیلی بداخلاق وعبوس هستی امروزم که واکسن دوماهگیتو زدی من مدریه بودم مقتی بابااومد دنبالم گفت واکسن زدی خیلی دلم برات سوخت اخه خیلی بیقراربودی خداکنه زودتر پات خوب شه وبشی همون ابجی فریمای خودم   اینم عکسای دل دردت وواکسنت که بعداز واکسن مامانی قنداقت کرده       ...
27 آذر 1394

چهل روزه

  سلام امروز ابجی فریما چهل روزه شده وکم کم داره میخنده قبل از اینکه حمام کنه مخندید بردیمش حمام که کلی گریه کرد اینم عکسای قبل وبعد از حمام  ...
6 آذر 1394